قوله تعالى: قلْ أمر ربی بالْقسْط گوى اى محمد! خداوند من بداد میفرماید و أقیموا وجوهکمْ و روى خویش را و دل خویش را و آهنگ خویش را راست دارید عنْد کل مسْجد بنزدیک هر نماز و سجود که کنید و ادْعوه و در بیم و امید او را خوانید مخْلصین له الدین پرستش و خواندن وى را پاک دانید کما بدأکمْ تعودون که وى آنست که شما را نخست او آفرید، و کرد، و بآخر باز فردا دیگر بار پدید آئید چنان که اول کرد، و بآن گردید که خواست
۰ فریقا هدى گروهى را راه نمود و فریقا حق علیْهم الضلالة و گروهى را چنان کرد که بر ایشان در علم وى ضلالت واجب گشت که آن را سزا بودند إنهم اتخذوا الشیاطین أوْلیاء منْ دون الله ایشان شیاطین را فرود از خداى معبودان و یاران گرفتند و یحْسبون أنهمْ مهْتدون (۳۰) و مىپندارند که بر راه راستاند.
یا بنی آدم اى فرزندان آدم! خذوا زینتکمْ آرایش گیرید و جامه پوشید عنْد کل مسْجد نزدیک هر نماز و سجود و طواف که کنید و کلوا و اشْربوا و میخورید و میآشامید و لا تسْرفوا و بگزاف مروید و اندازه در مگذرانید إنه لا یحب الْمسْرفین (۳۱) که او دوست ندارد گزاف کاران را.
قلْ منْ حرم زینة الله گوى که حرام کرد و در بند آورد آرایش این جهانى؟ التی أخْرج لعباده که الله بیرون آورد رهیگان خویش را و الطیبات من الرزْق و این شیرینیها و خوشیها از روزى که ساخت قلْ هی للذین آمنوا فی الْحیاة الدنْیا گوى این زینت درین جهان مومنانرا است خالصة یوْم الْقیامة و زینت آن جهانى باز مومنان را است تنها بىانبازان کذلک نفصل الْآیات چنین هن مىباز گشائیم پیدا و روشن سخنان خویش لقوْم یعْلمون (۳۲) گروهى دانایان را.
قلْ إنما حرم ربی الْفواحش گوى: خداوند من حرام کرد زشتیها ما ظهر منْها و ما بطن آنچه از آن آشکارا است، و آنچه از آن پنهان است و الْإثْم و دروغ و خیانت و بزها و الْبغْی بغیْر الْحق و افزونى جستن بىحق و أنْ تشْرکوا بالله و آنکه انباز گیرید با خداى ما لمْ ینزلْ به سلْطانا چیزى که الله در آن هیچ کس را عذرى نفرستاد و أنْ تقولوا على الله ما لا تعْلمون (۳۳) و آنچه بر خداى آن گوئید که ندانید.
و لکل أمة أجل و هر امتى را درین جهان درنگى است و انجامى و اندازهاى فإذا جاء أجلهمْ چون هنگام سر انجام ایشان در رسید لا یسْتأْخرون ساعة و لا یسْتقْدمون (۳۴) نه یک ساعت با پس مانند نه فرا پیش شند.
یا بنی آدم اى فرزندان آدم! إما یأْتینکمْ اگر بشما آید از من رسل منْکمْ پیغام رسانان هم از شما یقصون علیْکمْ آیاتی بر شما میخوانند سخنان من فمن اتقى هر که باز پرهیزد از عذاب من و أصْلح و دین خود و کردار خود راست کند فلا خوْف علیْهمْ و لا همْ یحْزنون (۳۵) بر ایشان بیم نیست و نه هرگز اندوهگین باشند.
و الذین کذبوا بآیاتنا و ایشان که دروغ شمردند سخنان ما و اسْتکْبروا عنْها و گردن کشیدند از نیوشیدن و پذیرفتن آن أولئک أصْحاب النار همْ فیها خالدون (۳۶) ایشاناند که آتشیاناند جاوید در آناند.
فمنْ أظْلم کیست ستمکارتر بر خویشتن ممن افْترى على الله کذبا از آن کس که دروغ سازد بر خداى أوْ کذب بآیاته یا دروغ شمرد سخنان او أولئک ینالهمْ ایشاناند که بایشان رسد نصیبهمْ من الْکتاب بهره ایشان از آن تهدید که در قرآن گفتهام حتى إذا جاءتْهمْ رسلنا تا آنکه بایشان آید فرستادگان ما یتوفوْنهمْ که مىمیرانند ایشان را قالوا ایشان را گویند: أیْن ما کنْتمْ تدْعون منْ دون الله کجااند آنچه خداى میخواندید فرود از الله؟ قالوا گویند ایشان: ضلوا عنا گم گشتند از ما و شهدوا على أنْفسهمْ و گواهى دهند بر تنهاى خود أنهمْ کانوا کافرین (۳۷) که اندرین جهان کافران بودند.
قال ادْخلوا فی أمم ایشان را گوید الله که: در روید در گروهانى قدْ خلتْ منْ قبْلکمْ من الْجن و الْإنْس فی النار که پیش از شما بودند از پرى و آدمى در آتش کلما دخلتْ أمة هر گه در رود گروهى در آتش لعنتْ أخْتها لعنت کنند بر هام فعلان و هام راهان خود که در آتش باشند حتى إذا ادارکوا فیها جمیعا تا آن گه که با هم آیند و فراهم رسند در آتش قالتْ أخْراهمْ لأولاهمْ پسینان پیشینان را گویند فرا خداى عز و جل: ربنا هولاء أضلونا خداوند ما اینان ایشاناند که ما را بىراه کردند فآتهمْ عذابا ضعْفا من النار ایشان را عذاب دو چندان کن که ما را قال لکل ضعْف جواب دهند ایشان را که هر یکى را هم چندان که چشید هست، و هر یکى را چندان که دیگر راهست هست و لکنْ لا تعْلمون (۳۸) لکن این نمىدانید.
و قالتْ أولاهمْ لأخْراهمْ و پیشینان گویند پسینان را: فما کان لکمْ علیْنا منْ فضْل نه شما را بر ما افزونى است فذوقوا الْعذاب بما کنْتمْ تکْسبون (۳۹) عذاب مىچشید بآنچه میکردید.
إن الذین کذبوا بآیاتنا و ایشان که دروغ شمردند سخنان ما و اسْتکْبروا عنْها و گردن کشیدند از نیوشیدن آن لا تفتح لهمْ أبْواب السماء درهاى آسمان ایشان را باز نگشایند و لا یدْخلون الْجنة و در بهشت نشوند حتى یلج الْجمل فی سم الْخیاط تا آن گه که شتر در سوراخ سوزن درگذرد و کذلک نجْزی الْمجْرمین و چنین پاداش کنیم مجرمان را.
لهمْ منْ جهنم مهاد ایشان را از دوزخ تابوتهاى آتشین است بجاى بستر و منْ فوْقهمْ غواش و از بالاى ایشان طبقها از آتش و کذلک نجْزی الظالمین و پاداش ستمکاران بر خویشتن، چنین کنیم.